.
بسم الله الرحمن الرحیم
باورِ ژرف به قدرت ربوبی، آینده را روشن و حکمرانیِ حق را باورپذیر میسازد و سیاهی و تیرگیِ ناامیدی را از آسمان سینهها، میزداید.
چه بسیار رسولان الهی، افقگشایان، سپیدهآفرینان، تلاشگران و مجاهدان، در دورهدورهٔ تاریخ بشر، در جایجای عالم، در میان گروهگروه از عالمیان، عَلَم روشنایی افراختند، با تاریکیها و سیاهیها، به رویارویی برخاستند، سینهها را گشادند، قلبها را در پرتو حق گرفتند، نشانههای راه روشنِ درستی و راستی را برافراشتند، مشعلهای راهنما و شبشکن را در دل تاریکیها، با جانفشانی، رویاروییهای سخت و نفسگیر، با تاریکیآفرینان برافروختند؛ و در گرماگرم میانداری و آوردگاهآرایی، با دشنههای زهرآگینِ بیخردان و ناباورمندانِ دشنهدار، به خون خود درغلتیدند؛ امّا راهشان، که از سرشتها، سرچشمه میگرفت، ماند و حکمرانی آنان بر قلمرو دلها، بههیچروی، از پایبست، آسیب ندید و نیابید این کاخ بلند، ز باد و باران و تابش آفتاب، گزند.
قدرت رُبوبی، از برخورد، رویارویی و ترکیب دو مظهر طبیعی: تاریکی – روشنایی
و
دو پدیدهٔ اجتماعی: فساد – صلاح
حرکت و خیر پدید میآورد.
آنچنانکه از وَرای تاریکی و سکون، نور سرمیآورد و پرتو میگسترد و بر سراسر آفاق گسترش مییابد و منشأ حیات و حرکت میشود.
و از وَرای تاریکیِ طغیان و فسادِ افزایشیافته و نشرشده، شعلهٔ ربوبی برون میآید، زبانه میکشد و بناهای استوار و سنگرهای ظلم را با همهٔ تکیهگاهها: «ذات العماد»، ساختمانهای گسستناپذیر: «جابوا الصّخر» و پایگاههای استوار: «ذی الاوتاد»، دَرهم میکوبد و ستمگر و ستمپذیر را، که هر دو، در فساد فرو رفته و شایستگی بقا ندارند و سرزمین پاک پروردگار را آلودهاند، از میان برمیدارد و میدان شکوفانی و رشد شایستگان را مهیّا میسازد.
این قدرتِ ربّ، زیر و زبر شدن تمدّنها و سرزمینها، پس از انذارهای بسیار پیامبران و رسولان الهی، از کمینگاهِ طبیعت رخ مینمود و به فرمان خدا، زمین زیر و رو میشد، کوهها میشکافتند، دریاها طوفانی میشدند و امواج سهمگین، بنیاد قومهایی را برمیافکندند، تاریکی را برمیچیدند و روشنایی را برمیدَماندند.
امّا از آن برهه و دَمی که انسان پا به میدان خِرد گذارد، قدرت ربّ برای دگرگونیآفرینیهای شگرف، از کمینگاههایی برتر از طبیعت ظهور و بروز کرد و آن، میدان بزرگ و شگفتانگیز خردها بود. در این میدان، «ذیحجر»ها به میدان آمدند و از میان آنان قهرمانانی شبشکن، پا به عرصه گذاردند و زمینه را چنان چیدند و بنیادها را چنان استوار ساختند که قدرت ربّ را در درون خویش بهکار گیرد و به تسخیر خود بپردازد و آنگاه تمام قوای طبیعت را در خیر و صلاح خود و جامعه انسانی بهکار گیرد.
ابراهیم ع این بنیاد را گذارد و قهرمانانه، قدرت ربّ را در انسان شکوفا کرد و جلوهگر ساخت و انسان را در پرتو قدرت ربّ، بهسوی نُزهَتگاه توحید رهنمون شد و با هشدارهای خردمندانه، سیاهی شرک را از ساحَت سینهها زدود و مردمان را به درنگ واداشت و بیزاری و دوری از بتهایی که نابخردمندانه میپرستیدند؛ بتهایی که به کارشان نمیآمدند، گرهی از زندگی ذلّتبارشان نمیگشودند و سودی به حال آنان نداشتند، و در دوران پیامبر آخر الزمان، محمّد مصطفی ص، همین ربوبیت، در آغاز فصل نهایی، همانا سرفصل کمال عقلی و وجدانی انسان، از مشرق جان پیامبر ص در آیات حکمتآمیز و بنیاد برافزار جلوهگر شد تا خردها و نفسهای پاک را در هالهای از ایمان و تقوا قرار دهد، توانایی بخشد و در برابر ستم، نابرابری، رفتارهای خارج از مدار انسانی فراخیزاند.
این ربوبیت، در میان مردمان سنگدل، فرورفته در باتلاق فساد و لجنزار گناه، در قلب، چهره، زبان و رفتار محمّد مصطفی ص تجلّی کرد که هم رحمت بود و هم تازیانه و صاعقه که بنیاد و تکیهگاههای ستم و فساد را نه در سرزمین محدود، بِسان قومهای پیشین، که تا هرجا بانگ تکبیر و تلاوت آیات نورانی و دگرگونآفرین قرآن پیش رفت؛ از این روی، بایسته است با درک و اندریافت دقیق از «ربّ» و اضافه بارهای بار آن به مخاطب به این شناخت برسیم: قوای ربوبی است که جهان را میگرداند، انسان را به سوی تعالی برمیانگیزد و بازدارندهها را برمیدارد:
«ان ربک لبالمرصاد»
سزاست که باور آوریم و از کیدها و دامهای شیطان خود را برهانیم و به قلّه بینایی فراز رویم و به روشنی ببینیم که گردانندهٔ جهان، همانا قوای ربوبی است؛ قوایی که امروزه، شِمایی از آن در قلب، چهره و رفتار مردانِ مرد و یلان آوردگاه نبرد با کفر جهانی -صهیونی جلوهگر شده است.
ایناناند که میتوانند جهانی نو بسازند، جهانی پاک، زیبا، باشکوه، آباد، با آبشاری بلند، همیشهجاری، چشمهساران همهگاه جوشان و توحید، حق، عدل، عزّت و کرامت انسانی، مدارِ حرکت، اندیشهورزی و حکمرانی.
قدرت رُبوبی، همهگاه، در جویبار زمان جاری است. «ذی حِجر»اناند که میتوانند دریابند و بر این جویبار فرود آیند و خود را به این قدرت، توانا سازند، از تنگنای زمان بهدر آیند و قدرتهای درونی بازدارنده و به رویارویی برخیزانندهٔ با قدرت ربوبی را، ریشهکن سازند، برج و باروهای آنها دَرهم را شکنند و در دگردیسی جهان، شکافتن تاریکی و پدید آوردن روشنایی، برچیدن بساط فساد و گستردن صلاح، نقش ماندگار بیافرینند.
مجاهدان راه خدا، آنان که صف در صف، بازو به بازو، در آوردگاهِ حق، دورهبهدوره قدافراشتند و به رویارویی باطل برخاستند و قلب، میمنه و میسرهٔ سپاه را با ارادهٔ راسخ خود، شکوهمندانه، استوار ساختند، از سَرِ شناخت قدرت ربّ بود و درک والا از این حقیقت ناب، که قدرت ربّ، در هر عصر و زمانهای، از مشرق «جان»هایی برمیدَمد؛ «جان»هایی که دمادَم، در شوقِ پرواز در کوی دوست بهسر میبرند و آهنگ شکستنِ قفسِ تنگِ تن را دارند.
رفیقِ شفیقِ یکایک مسلمانان، مستضعفان و بهبند کشیدهشدگان جهان، که شوقمندانه قفس تنگ تن را شکست و بال گشود و بال در بال ملائک بهپرواز درآمد و به رفیقِ اعلی پیوست، جلوهای بود از قدرت ربوبی، که به لطف الهی، هیمنه و اقتدار دروغین صهیون را دَر هم شکست و استکبار جهانی را به دریوزگی درافکند و افقهای نُوی فراروی اسلامیان و مستضعفان گشود و زمینه را برای اعتلای حق مهیّا کرد.
پاینده بادا قدرت ربوبی در «جان»های شیفته، از خلق بریده و به جانان پیوسته.